خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طولانی کردن
[فعل]
to prolong
/prəˈlɑːŋ/
فعل گذرا
[گذشته: prolonged]
[گذشته: prolonged]
[گذشته کامل: prolonged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
طولانی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتداد دادن
طولانی کردن
به درازا کشاندن
کش دادن
1.Having a good diet can prolong your life.
1. داشتن رژیم غذایی خوب میتواند زندگیتان را طولانی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
prologue
prolixity
prolix
prolific
proliferation
prolongation
prolonged
prolonged legal battle
prom
promenade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان