خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معترض
[اسم]
protester
/ˈproʊˌtɛstər/
قابل شمارش
1
معترض
تظاهر کننده
مترادف و متضاد
demonstrator
objector
1.sixty protesters were arrested.
1. شصت معترض بازداشت شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
protestation
protestantism
protestant
protest
protein
protestor
proto-indo-european
protocol
proton
prototype
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان