خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مفتخرانه
[قید]
proudly
/ˈprɑʊd.li/
غیرقابل مقایسه
1
مفتخرانه
با افتخار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مفتخرا
1."we have won.", he said proudly.
1. او مفتخرانه گفت: «ما بردیم.»
2.He always treats the winners, proudly.
2. او همیشه با افتخار با برندگان رفتار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
proud
protégé
protuberant
protuberance
protrusion
provable
prove
prove a point
prove one's innocence
proven
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان