خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تامین کردن
[فعل]
to provide for
/prəˈvaɪd fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: provided for]
[گذشته: provided for]
[گذشته کامل: provided for]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تامین کردن
خرج کسی را دادن
1.She has three children to provide for.
1. او سه بچه دارد که باید خرجشان را بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
prey on
preside over
predispose towards
predispose to
pore over
pull on
pull to
pull socks up
push over
put by
کلمات نزدیک
provide an explanation
provide an example
provide a solid alibi
provide
proverbial
provided
providence
provident
providential
provider
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان