خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روانشناسی
[اسم]
psychology
/saɪˈkɑləʤi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روانشناسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روانشناسی
1.She studied psychology in college.
1. او در دانشگاه [کالج] روانشاسی خواندهاست.
a professor of psychology
استاد روانشناسی
child psychology
روانشناسی کودک
تصاویر
کلمات نزدیک
psychologist
psychologically
psychological warfare
psychological
psychodrama
psychopath
psychopathic
psychosis
psychosomatic
psychotherapist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان