خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمار روانی
[اسم]
psychopath
/ˈsaɪkəpæθ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیمار روانی
جانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روانی
بیمار روانی
1.They told him that a violent psychopath had escaped from the local mental institution.
1. آنها به او گفتند یک بیمار روانی خطرناک از آسایشگاه روانی محلی فرار کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
psychology
psychologist
psychologically
psychological warfare
psychological
psychopathic
psychosis
psychosomatic
psychotherapist
psychotherapy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان