1 . روان‌ تنی
[صفت]

psychosomatic

/ˌsaɪkoʊsəˈmætɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more psychosomatic] [حالت عالی: most psychosomatic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روان‌ تنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: روان‌تنی
  • 1.Tests showed that her problems were more than merely psychosomatic.
    1. آزمایش ها نشان داد که مشکلات او بیشتر از روان‌ تنی محض بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان