خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آسیاب کردن
2 . شکست دادن
[فعل]
to pulverize
/ˈpʌlvəraɪz/
فعل گذرا
[گذشته: pulverized]
[گذشته: pulverized]
[گذشته کامل: pulverized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آسیاب کردن
پودر کردن، ساییدن
formal
مترادف و متضاد
crush
1.The seeds can be used whole or pulverized.
1. این دانهها هم میتوانند یا درسته یا آسیابشده استفاده شوند.
2
شکست دادن
informal
مترادف و متضاد
defeat
1.Stewart completely pulverized his rival.
1. "استوارت" کاملاً رقیبش را شکست داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pulses
pulse
pulsation
pulsating nightlife
pulsating
puma
pumice
pummel
pump
pump up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان