خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترمز گرفتن
[عبارت]
put on the brakes
/pʊt ɑn ðə breɪks/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ترمز گرفتن
1.She put on the brakes suddenly.
1. او به طور ناگهانی ترمز گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
put on probation
put on a burst of speed
put on
put off
put it in high gear
put on the dog
put on the lid of the saucepan, please.
put on the spare tire.
put on your low beam.
put on your pajamas and go to bed.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان