خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحمل کردن
[فعل]
to put up with
/pʊt ʌp wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: put up with]
[گذشته: put up with]
[گذشته کامل: put up with]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحمل کردن
ساختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ساختن
informal
مترادف و متضاد
tolerate
1.He's so rude - I don't know how she puts up with him.
1. او خیلی پررو است؛ من نمیدانم او چگونه آن پسر را تحمل میکند.
2.I cannot put up with the house being untidy.
2. من نمیتوانم تحمل کنم خانه کثیف و نامرتب باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
put up a fight
put up
put together
put to sleep
put through
put words into someone's mouth
put-in
putrefaction
putrefy
putrid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان