خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستورالعمل پخت غذا
[اسم]
recipe
/ˈres.ə.piː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستورالعمل پخت غذا
دستور پخت
مترادف و متضاد
cooking directions
recipe for something
دستور پخت برای چیزی
Do you know a good recipe for a mushroom stew?
دستورالعمل پخت خوبی برای خورش قارچ بلدی؟
to follow a recipe
دنبال کردن [پیروی کردن از] دستورالعمل پخت
When I make pies, I don’t need to follow a recipe.
وقتی که پای درست میکنم، نیاز ندارم که دستورالعمل پختی را دنبال کنم.
a recipe book
کتاب آشپزی
تصاویر
کلمات نزدیک
rechargeable battery
rechargeable
recharge the e-ticket
recharge
recessive gene
recipient
reciprocal
reciprocally
reciprocate
reciprocity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان