خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازسازی
[اسم]
reconstruction
/ˌriːkənˈstrʌkʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازسازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازسازی
1.the post-war reconstruction of Germany
1. بازسازی آلمان پس از جنگ
2.the reconstruction of the sea walls
2. بازسازی دیوارهای دریایی
تصاویر
کلمات نزدیک
reconstruct
reconstitute
reconsider
reconnoiter
reconnaissance flight
reconvene
record
record high
record holder
record low
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان