Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . نی (گیاه)
2 . رید (نام خانوادگی)
3 . نیلبک (آلت موسیقی)
[اسم]
reed
/riːd/
قابل شمارش
1
نی (گیاه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نی
1.The edge of the lake was fringed with reeds.
1. حاشیه برکه پوشیده از نی بود.
2
رید (نام خانوادگی)
(Reed)
3
نیلبک (آلت موسیقی)
قمیش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قمیش
تصاویر
کلمات نزدیک
redwood
redundant
redundancy
reduction
reduced
reed bed
reed pen
reef
reek
reel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان