خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلول کردن (روح در جسمی)
[فعل]
to reincarnate
/ˌriːɪnˈkɑːrneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: reincarnated]
[گذشته: reincarnated]
[گذشته کامل: reincarnated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حلول کردن (روح در جسمی)
تجلی کردن
1.They believe humans are reincarnated in animal form.
1. آنها معتقدند روح انسانها به شکل حیوان حلول میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rein in
rein
reimbursement
reimburse
reiki
reincarnation
reindeer
reinforce
reinforced concrete
reinforcement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان