خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . احیا کردن
[فعل]
to reinvigorate
/ɹˌiːɪnvˈɪɡɚɹˌeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: reinvigorated]
[گذشته: reinvigorated]
[گذشته کامل: reinvigorated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
احیا کردن
جان تازه بخشیدن، تجدید نیرو کردن، نیروی تازه دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احیا کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
reinvent
reintroduce
reinstatement
reinstate
reinforcing
reissue
reiterate
reiteration
reject
reject shop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان