خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عدم پذیرش
[اسم]
rejection
/rɪˈdʒekʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عدم پذیرش
رد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رد
طرد
1.I've applied for ten jobs, but I've had ten rejection letters.
1. من برای ده شغل درخواست دادم، اما ده نامه ردی دریافت کردم.
2.The government's rejection of the plans is a setback for us.
2. عدم پذیرش نقشه توسط دولت برای ما ایجاد پسرفت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
reject
reiterate
reinforce
reindeer
reimburse
rejoice
rejoin
relation
relationship
relative
کلمات نزدیک
rejected
reject shop
reject
reiteration
reiterate
rejig
rejoice
rejoicing
rejoin
rejuvenate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان