خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرباز ذخیره
[اسم]
reservist
/rɪˈzɜːrvɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرباز ذخیره
افسر احتیاط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افسر احتیاط
تصاویر
کلمات نزدیک
reserves
reserved word
reserved
reserve
reservation
reservoir
reset
resettle
resettlement
reshape
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان