[اسم]

reserve

/rɪˈzɜːrv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ذخیره اندوخته

معادل ها در دیکشنری فارسی: ذخیره
مترادف و متضاد reservoir stock store supply
  • 1.The company has substantial reserves of capital.
    1. شرکت اندوخته‌های مالی چشمگیری دارد.
large oil and gas reserves
ذخایر عظیم نفت و گاز

2 منطقه حفاظت‌شده

معادل ها در دیکشنری فارسی: منطقه حفاظت‌شده
مترادف و متضاد national park preserve
a wildlife reserve
منطقه حفاظت‌شده حیات وحش
nature reserve
منطقه حفاظت‌شده طبیعی

3 نیروی ذخیره ارتش احتیاط

معادل ها در دیکشنری فارسی: احتیاط
مترادف و متضاد backup reinforcements
the Army Reserve
نیروی ذخیره ارتش
the reserve police
نیروی ذخیره پلیس
[فعل]

to reserve

/rɪˈzɜːrv/
فعل گذرا
[گذشته: reserved] [گذشته: reserved] [گذشته کامل: reserved]

4 رزرو کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رزرو کردن
مترادف و متضاد book make a reservation for
to reserve something for somebody/something
چیزی را برای کسی/چیزی رزرو کردن
  • I’d like to reserve a table for two.
    می‌خواستم یک میز برای دو نفر رزرو کنم.
to reserve something
چیزی رزرو کردن
  • 1. I'd like to reserve two seats on the 9:15 flight to Birmingham.
    1. می‌خواهم دو صندلی برای پرواز 9:15 دقیقه به بیرمنگام رزرو کنم.
  • 2. This spot is reserved for ambulances only.
    2. این مکان فقط برای آمبولانس‌ها رزرو شده است.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان