Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (آدم) تودار
2 . محفوظ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
reserved
/rɪˈzɜrvd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reserved]
[حالت عالی: most reserved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(آدم) تودار
(آدم) باوقار، محتاط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کمحرف
آزرمگین
1.Marcus is more reserved than his brother.
1. "مارکوس" از برادرش تودارتر است.
a reserved woman
یک زن باوقار
2
محفوظ
حفظشده، رزروشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محفوظ
1.I'm sorry, sir, but these are reserved seats.
1. ببخشید، آقا، اما این صندلیها رزرو شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
reserve
reservation
resentment
resentfully
resentful
residence
residence hall
resident
residential
resign
کلمات نزدیک
reserve
reservation
resentment
resentful
resent
reserved word
reserves
reservist
reservoir
reset
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان