خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . احیا کردن
2 . دوباره زنده کردن
[فعل]
to resurrect
/ˌrezəˈrekt/
فعل گذرا
[گذشته: resurrected]
[گذشته: resurrected]
[گذشته کامل: resurrected]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
احیا کردن
دوباره آغاز کردن
مترادف و متضاد
revive
1.He has succeeded in resurrecting his career in television.
1. او در احیا کردن کارش در تلویزیون موفق شدهاست.
2
دوباره زنده کردن
تجدیدحیات کردن
مترادف و متضاد
raise
1.He queried whether Jesus was indeed resurrected.
1. او پرسید آیا عیسی واقعاً دوباره زنده شده بود یا نه.
تصاویر
کلمات نزدیک
resurgence
resurface
resumption
resume
resulting
resurrection
resuscitate
resuscitation
retail
retail park
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان