Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بازگو کردن
[فعل]
to retell
/ˌriːˈtel/
فعل گذرا
[گذشته: retold]
[گذشته: retold]
[گذشته کامل: retold]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بازگو کردن
دوبارهگویی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازگو کردن
1.to retell a story
1. داستانی را دوبارهگویی کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
rete testis
rete
retch
retargeting
retarding force
retention
retention basin
retentive
retentively
retentiveness
کلمات نزدیک
retch
retarded
retardation
retard
retaliation
retelling
retention
retentive
rethink
rethink one's beliefs
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان