Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ابقا
2 . حافظه
[اسم]
retention
/rɪˈtenʃn/
غیرقابل شمارش
1
ابقا
نگهداری، نگهداشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابقا
formal
1.The company needs to improve its training and retention of staff.
1. شرکت باید در آموزش و نگهداشت کارکنانش بهتر شود.
2
حافظه
یادسپاری
formal
1.Visual material aids the retention of information.
1. ابزارهای بصری به یادسپاری اطلاعات کمک میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
retelling
retell
retch
retarded
retardation
retentive
rethink
rethink one's beliefs
rethinking
reticence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان