1 . رها کردن
[فعل]

to rid

/rɪd/
فعل گذرا
[گذشته: rid] [گذشته: rid] [گذشته کامل: rid]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رها کردن خلاص کردن، پاک کردن

formal
  • 1.Further measures will be taken to rid our streets of crime.
    1. اقدامات بیشتری انجام خواهد شد تا خیابان‌ها را از جرم و جنایت پاک کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان