خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معما
2 . سرند (نوعی غربال سیمی)
3 . سرند کردن
[اسم]
riddle
/ˈrɪdl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معما
چیستان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چیستان
معما
مترادف و متضاد
conundrum
the riddle of how the baby died
معمای چگونه مردن بچه
to solve a riddle
معمایی را حل کردن
2
سرند (نوعی غربال سیمی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرند
غربال
[فعل]
to riddle
/ˈrɪdl/
فعل گذرا
[گذشته: riddled]
[گذشته: riddled]
[گذشته کامل: riddled]
صرف فعل
3
سرند کردن
غربال کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرند کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
riddance
rid
ricochet
ricky
rickshaw
riddled with
ride
ride a bicycle
ride a bike
ride a horse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان