خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمسخر
2 . مسخره کردن
[اسم]
ridicule
/ˈrɪdɪkjuːl/
غیرقابل شمارش
1
تمسخر
سخره، استهزا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استهزا
تمسخر
ریشخند
[فعل]
to ridicule
/ˈrɪdɪkjuːl/
فعل گذرا
[گذشته: ridiculed]
[گذشته: ridiculed]
[گذشته کامل: ridiculed]
صرف فعل
2
مسخره کردن
مورد تمسخر قرار دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمسخر کردن
ریشخند کردن
مسخره کردن
مترادف و متضاد
make fun of
mock
1.The other students ridicule Peter’s foreign accent.
1. بقیه دانشآموزها لهجه خارجی "پیتر" را مسخره میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ridge
rider
ride the gravy train
ride high
ride herd on
ridiculous
ridiculously
ridiculously excited
riding
rife
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان