خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستکاری کردن
2 . (به طناب، بادبان و...) تجهیز کردن (کشتی)
3 . کامیون بزرگ
4 . دکل حفاری
5 . آرایش یا ترتیب بادبانها
6 . وسیله
7 . لباس فرم
[فعل]
to rig
/rɪɡ/
فعل گذرا
[گذشته: rigged]
[گذشته: rigged]
[گذشته کامل: rigged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دستکاری کردن
تقلب کردن، با تقلب یا فریب انجام دادن
مترادف و متضاد
fix
1.The bad politician rigged the election so that he would win.
1. سیاستمدار بد در انتخابات تقلب کرد تا خودش برنده شود.
2
(به طناب، بادبان و...) تجهیز کردن (کشتی)
مجهز کردن
1.The ships were rigged with a single square sail.
1. (آن) کشتیها مجهز به یک بادبان مربعشکل بودند.
[اسم]
rig
/rɪɡ/
قابل شمارش
3
کامیون بزرگ
4
دکل حفاری
an oil rig
یک دکل حفاری نفت
5
آرایش یا ترتیب بادبانها
6
وسیله
مترادف و متضاد
apparatus
7
لباس فرم
تصاویر
کلمات نزدیک
rift valley
rift
rifling
rifleman
rifle range
rig up
rig veda
rigging
right
right angle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان