خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سختگیری
2 . دشواری
3 . دقت زیاد
[اسم]
rigor
/ɹˈɪɡɚ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سختگیری
شدت
1.The wrestler followed his diet with rigor.
1. آن کشتیگیر، رژیمش را با سختگیری [شدت] دنبال کرد.
2
دشواری
سختی
3
دقت زیاد
مترادف و متضاد
meticulousness
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
rigmarole
rigil kent
rigil
rigidly
rigidity
rigor mortis
rigorous
rigorously
rigorousness
rigout
کلمات نزدیک
rigmarole
rigidly
rigidity
rigid
rights issue
rigorous
rigorously
rigors
rile
riley
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان