Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . قطع کردن (تلفن)
[فعل]
to ring off
/rɪŋ ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: rang off]
[گذشته: rang off]
[گذشته کامل: rung off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قطع کردن (تلفن)
گوشی تلفن را گذاشتن
1.He rang off before I could explain.
1. او قبل از اینکه بتوانم توضیح دهم، تلفن را قطع کرد.
2.She said "No, thank you" and rang off hurriedly.
2. او گفت: «نه، ممنون» و سریع قطع کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ring in
ring finger
ring binder
ring bearer
ring back
ring road
ring round
ring spanner
ring through
ring up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان