خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریشه (دندان)
2 . ریشه
3 . منشا
[اسم]
root
/ruːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریشه (دندان)
2
ریشه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیخ
جرثومه
ریشه
ریشهای
1.These plants have really deep roots.
1. این گیاهان ریشههای بسیار عمیقی دارند.
the roots of modern jazz
ریشههای جاز مدرن
3
منشا
سرچشمه، پایه، ریشه
مترادف و متضاد
source
1.Money is the root of all evil.
1. پول منشا تمام بدیها است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rooster
roost
roomy
roommate
roomer
root about
root beer
root cause
root crops
root to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان