خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کودک دبستانی
[اسم]
schoolchild
/ˈskuːl.tʃɑɪld/
قابل شمارش
[جمع: schoolchildren]
1
کودک دبستانی
بچه مدرسه ای
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بچه مدرسهای
مترادف و متضاد
schoolkid
1.The morning bus is usually full of schoolchildren.
1. اتوبوس صبح همیشه پر از بچه مدرسه ای هاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
schoolboy
schoolbook
school year
school trips
school project
schooldays
schoolgirl
schoolhouse
schooling
schoolroom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان