خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جیغ
2 . (چیز) خیلی خندهدار
3 . فریاد زدن
[اسم]
scream
/skriːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جیغ
فریاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جیغ
مترادف و متضاد
screech
shriek
yell
1.We heard her screams, but there was nothing we could do.
1. جیغهای او را شنیدیم، ولی هیچ کاری از دست ما ساخته نبود.
2
(چیز) خیلی خندهدار
informal
مترادف و متضاد
comedy
hoot
laugh
bore
1.That movie was a scream.
1. آن فیلم خیلی خندهداری بود.
[فعل]
to scream
/skriːm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: screamed]
[گذشته: screamed]
[گذشته کامل: screamed]
صرف فعل
3
فریاد زدن
جیغ کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جیغ زدن
ونگ زدن
مترادف و متضاد
screech
shriek
yell
whisper
1."I wish you would leave!" she screamed.
1. او فریاد زد: «کاش تو میرفتی!»
2.A spider landed on her pillow and she screamed.
2. یک عنکبوت روی بالش او فرود آمد و او جیغ کشید.
3.Through the smoke, the rescuers could hear people screaming for help.
3. از میان دود، نجاتدهندگان میتوانستند فریاد کشیدن مردم برای کمک را بشنوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
scrawny
scrawl
scratchproof
scratched
scratch one's back
scree
screech
screen
screen pass
screen saver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان