1 . صدف
[اسم]

seashell

/ˈsiːʃel/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صدف گوش‌ماهی

معادل ها در دیکشنری فارسی: صدف
  • 1.He liked to look for seashells on the seashore.
    1. او عاشق پیدا کردن صدف در ساحل دریا بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان