خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غضبناک
2 . مملو
3 . متلاطم
[صفت]
seething
/sˈiːðɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more seething]
[حالت عالی: most seething]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غضبناک
خشمگین
مترادف و متضاد
fuming
1.I was absolutely seething.
1. من کاملاً خشمگین بودم.
2
مملو
1.The resort is seething with tourists all year round.
1. اقامتگاه تفریحی تمام طول سال مملو از گردشگر است.
3
متلاطم
پرجنبوجوش، پرجوشوخروش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرجوش و خروش
a seething ocean
یک اقیانوس متلاطم
تصاویر
کلمات نزدیک
seethe with anger
seethe
seesaw
seer fish
seer
segment
segregate
segregated
segregation
segregationist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان