Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . احمقانه
2 . بیهوش
[صفت]
senseless
/ˈsɛnsləs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more senseless]
[حالت عالی: most senseless]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
احمقانه
ابلهانه، غیرمنطقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هجو
لایعقل
1.If your child is thirsty for learning, then it is senseless to hold her back.
1. اگر فرزندتان تشنه یادگیری است، آن وقت احمقانه است که جلویش را بگیرید.
2
بیهوش
بیحس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیحس
بیهوش
ناهشیار
مدهوش
1.Then I saw my boy lying senseless on the floor.
1. سپس پسرم را دیدم که بیهوش روی زمین افتاده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sensed
sense tagger
sense organ
sense of touch
sense of the meeting
senselessly
senselessness
sensibilise
sensibility
sensibilize
کلمات نزدیک
sense of humor
sense of belonging
sense of appreciation
sense
sensationalism
senses
sensibility
sensible
sensibly
sensitive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان