1 . احمقانه 2 . بیهوش
[صفت]

senseless

/ˈsɛnsləs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more senseless] [حالت عالی: most senseless]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احمقانه ابلهانه، غیرمنطقی

معادل ها در دیکشنری فارسی: هجو لایعقل
  • 1.If your child is thirsty for learning, then it is senseless to hold her back.
    1. اگر فرزندتان تشنه یادگیری است، آن وقت احمقانه است که جلویش را بگیرید.

2 بیهوش بی‌حس

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌حس بیهوش ناهشیار مدهوش
  • 1.Then I saw my boy lying senseless on the floor.
    1. سپس پسرم را دیدم که بیهوش روی زمین افتاده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان