خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنار گذاشتن
[فعل]
to set aside
/sɛt əˈsaɪd/
فعل گذرا
[گذشته: set aside]
[گذشته: set aside]
[گذشته کامل: set aside]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کنار گذاشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پسانداز کردن
کنار گذاشتن
مترادف و متضاد
disregard
to set aside something
چیزی را کنار گذاشتن
1. He urged them to set aside minor differences for the sake of peace.
1. او آنها را متقاعد کرد که بهخاطر صلح، اختلافات جزئی را کنار بگذارند.
2. She tries to set aside some money every month.
2. او سعی میکند هر ماه مقداری پول کنار بگذارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
set an example
set about
set a new world record
set
session
set back
set book
set design
set designer
set down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان