خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جنبیدن
[عبارت]
shake a leg
/ʃeɪk ə lɛg/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جنبیدن
به خود تکانی دادن، عجله کردن
informal
مترادف و متضاد
go fast
hurry
1.Please try and shake a leg. We are already late for the concert.
1. لطفا سعی کن عجله کنی. ما همین جوری هم برای کنسرت دیر کرده ایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
shake
shah
shaggy dog story
shaggy beard
shaggy
shake hands
shake in one's boot
shake in one's shoes
shake off
shake out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان