Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . به بعد موکول کردن
2 . در قفسه گذاشتن
3 . شیب داشتن
[فعل]
to shelve
/ʃelv/
فعل گذرا
[گذشته: shelved]
[گذشته: shelved]
[گذشته کامل: shelved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به بعد موکول کردن
به تعویق انداختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مسکوت گذاشتن
1.The government has shelved the idea until next year.
1. دولت (آن) ایده را به سال آینده موکول کرد.
2
در قفسه گذاشتن
1.We had cataloged and shelved all the books shipped in that day.
1. ما تمام کتابهایی که آن روز رسید را گروهبندی کرده و در قفسه گذاشته بودیم.
3
شیب داشتن
1.The beach shelved gently down to the water.
1. ساحل شیب نرمی بهسمت آب (دریا) داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sheltered workshop
sheltered housing
sheltered
shelterbelt
shelter tent
shelver
shelvy
shem
shema
shemozzle
کلمات نزدیک
shelterless
sheltered housing
sheltered
shelter
shelly
shelving
shenanigans
shepherd
shepherding
shepherd’s pie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان