خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمبود
[اسم]
shortage
/ˈʃɔrtəʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمبود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مضیقه
قلت
کمبود
1.The long hot summer has led to serious water shortages.
1. تابستان گرم طولانی منجر به کمبود آب جدی شدهاست.
2.There's a shortage of food and shelter in the refugee camps.
2. کمبود غذا و سرپناه در اردوگاههای پناهندگان وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
short-winded
short-term rental
short-term effect
short-term
short-tempered
shortbread
shortchange
shortcoming
shortcomings
shortcut
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان