خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوتاه کردن
[فعل]
to shorten
/ˈʃɔːrtn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: shortened]
[گذشته: shortened]
[گذشته کامل: shortened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کوتاه کردن
کوتاه شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوتاه کردن
1.In November the temperatures drop and the days shorten.
1. در ماه نوامبر، دما کاهش مییابد و روزها کوتاه میشوند.
2.Smoking shortens your life.
2. سیگار کشیدن زندگی آدم را کوتاه میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
shortcut
shortcomings
shortcoming
shortchange
shortbread
shortened
shortening
shortfall
shorthair
shorthand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان