خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جیغ
2 . جیغ کشیدن
[اسم]
shriek
/ʃrik/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جیغ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جیغ
مترادف و متضاد
cry
scream
screech
sigh
whisper
1.Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek.
1. مواجه شده با خطر (سقوط از) آبشار، قایقران جیغ وحشتناکی کشید.
2.With a loud shriek, Ronald fled from the room.
2. با یک جیغ بلند، "رونالد" از اتاق فرار کرد.
[فعل]
to shriek
/ʃrik/
فعل ناگذر
[گذشته: shrieked]
[گذشته: shrieked]
[گذشته کامل: shrieked]
صرف فعل
2
جیغ کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جیغ زدن
مترادف و متضاد
cry out
scream
screech
shout
sigh
whisper
1.She shrieked with fear.
1. او از ترس جیغ کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
shrewdness
shrewdly
shrewd
shrew
shredder
shrike
shrill
shrimp
shrimp cocktail
shrine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان