خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیمار بستری
[اسم]
shut-in
/ˈʃʌt ɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیمار بستری
بیمار زمین گیر
1.He worked as a volunteer, delivering hot meals to shut-ins.
1. او به عنوان داوطلب کار می کرد و برای بیماران بستری شده غذای گرم می برد.
تصاویر
کلمات نزدیک
shut your mouth!
shut up
shut out
shut one's mouth
shut one's eyes
shutdown
shuteye
shutter
shuttering
shuttle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان