خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرخصی استعلاجی
[اسم]
sick leave
/sˈɪk lˈiːv/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرخصی استعلاجی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مرخصی استعلاجی
1.He was on sick leave following a heart attack.
1. او بعد از یک سکته قلبی مرخصی استعلاجی گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
sick in bed
sick bag
sick as a dog
sick and tired
sick
sick pay
sick up
sickbay
sicken
sickening
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان