خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دست روی دست گذاشتن
[جمله]
sit on one's hands
/sɪt ɑn wʌnz hændz/
1
دست روی دست گذاشتن
هیچ کاری انجام ندادن
مترادف و متضاد
do nothing
fail to help
1.They lost the office because their traditional supporters sat on their hands and stayed at home.
1. آنها شرکت را از دست دادند چون حامیان قدیمی شان دست روی دست گذاشتند و در خانه های خود ماندند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sit on
sit in the shade
sit down
sit by
sit back
sit on the fence
sit up
sit-down
sit-down meal
sit-down strike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان