خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسکیباز
[اسم]
skier
/ˈskiːər/
قابل شمارش
1
اسکیباز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسکیباز
1.Maria's a good skier.
1. "ماریا" یک اسکیباز خوب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
skid lid
skid
ski-plane
ski-bob
ski tow
skiff
skiing
skill
skilled
skillet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان