[اسم]

skiing

/ˈskiː.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اسکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسکی
  • 1.We're going skiing next weekend.
    1. هفته بعد به اسکی می‌رویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان