خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوست کسی را کندن
[جمله]
skin someone alive
/skɪn ˈsʌmˌwʌn əˈlaɪv/
1
پوست کسی را کندن
به شدت دعوا کردن
1.I was so mad at Jane that I could have skinned her alive.
1. من انقدر از دست "جین" عصبانی بودم که می توانستم پوستش را بکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
skin graft
skin
skimpy
skimp on
skimp
skin tone
skin-deep
skin-diver
skin-diving
skin-tight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان