خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سطحی
[صفت]
skin-deep
/skɪn-dip/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سطحی
ظاهری، ظاهرسازی
1.I believe that the speaker's interest in the environment is only skin-deep.
1. من معتقدم که علاقه سخنگو به محیط زیست فقط سطحی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
skin tone
skin someone alive
skin graft
skin
skimpy
skin-diver
skin-diving
skin-tight
skincare
skinhead
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان