خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکه
2 . ضربه چرخشی (گلف، تنیس و...)
3 . حلقه حلقه کردن
[اسم]
slice
/slɑɪs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تکه
برش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکه
قاچ
قاش
مترادف و متضاد
piece
portion
a slice of bread/pizza/cake/meat/lemon ...
یک تکه [برش] نان/پیتزا/کیک/گوشت/لیمو و...
Cut the meat into thin slices.
گوشت را به تکههای باریک برش بزنید.
thin/thick slice
برش نازک/ضخیم
a thin slice of ham
یک برش نازک ژامبون گوشت خوک
to cut a slice
یک تکه بریدن
He cut another slice of bread.
او یک تکه دیگر نان برید.
to cut something into slices
چیزی را به تکههای باریک برش دادن
Cut the meat into thin slices.
گوشت را به تکههای باریک برش بزنید.
2
ضربه چرخشی (گلف، تنیس و...)
[فعل]
to slice
/slɑɪs/
فعل گذرا
[گذشته: sliced]
[گذشته: sliced]
[گذشته کامل: sliced]
صرف فعل
3
حلقه حلقه کردن
برش دادن، قاچ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ورقه ورقه کردن
قاچ کردن
to slice something (up)
چیزی را برش دادن [حلقه حلقه کردن]
1. Slice the cucumber thinly.
1. خیارها را نازک حلقه حلقه کنید.
2. to slice up onions
2. حلقه حلقه کردن پیازها
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sleuth
slender
sleigh bed
sleeveless
sleeved
slice up
sliced
slicer
slick
slicked
کلمات نزدیک
slender waist
slender
sleight of hand
sleigh
sleeveless
sliced bread
slick
slide
slide projector
slide show
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان