خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فراموش کردن
[عبارت]
slip one's mind
/slɪp wʌnz maɪnd/
1
فراموش کردن
1.I meant to buy milk but it slipped my mind.
1. قصد داشتم شیر بخرم ولی فراموش کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
slip on
slip of the tongue
slip into
slip
slinky
slip road
slip someone a micky
slip through one's fingers
slip up
slip-on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان