خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اشتباه کردن
[فعل]
to slip up
/slɪp ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: slipped up]
[گذشته: slipped up]
[گذشته کامل: slipped up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اشتباه کردن
سوتی دادن
informal
1.The government slipped up badly over the scandal.
1. دولت بر سر (آن) رسوایی، بدجور سوتی داد.
2.These figures don't make sense - have we slipped up somewhere?
2. این ارقام منطقی نیستند؛ آیا جایی اشتباهی کردهایم؟
تصاویر
کلمات نزدیک
slip through one's fingers
slip someone a micky
slip road
slip one's mind
slip on
slip-on
slip-up
slipknot
slipped disc
slipper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان